حسابداری در آبادان ارائه مطالب مفید حسابداری و مدیریت برای دانشجویان حسابداری آبادان و خرمشهر باران كه ميبارد همه پرنده ها به دنبال سرپناهند اما عقاب براي اجتناب از خيس شدن بالاتر از ابرها پرواز ميكند.
دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:جالب - نکته آموزنده , سرگرمی , ارسال توسط ندا, :: 9:11
حسین حسن اصل بهبهانی
در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که. . . ادامه مطلب ... یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:جالب - نکته آموزنده , سرگرمی ,ارسال توسط سید خلیل موسوی, :: 8:54
حسین حسن اصل بهبهانی یک شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:حسابداری مقدماتی , اصول حسابداری )1( , دانشگاه آزاد ابادان , حسابداری , دانشجویان حسابداری , :: 16:25
حسین حسن اصل بهبهانی کوروش کبیر : ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﯽ ﺑﺎ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻧﯽ ﺑﺸﮑﻨﺪ، ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽﺳﺖ . ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ نوشته شده توسط قاسم بوعذار دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:صنعتی 1 , جمشید اسکندری , دانشگاه آزاد اسلامی آبادان , حسابداری ,, :: 10:17
حسین حسن اصل بهبهانی
روزی یک مهندس کامپیوتر و یک حسابدار با هم همسفر شدند ،حسابدار خسته بود و خوابش می آمد ،در حال چرت زدن بود که مهندس زد روی دوشش که اگر حاضر باشی از همدیگر سوال کنیم هر کدام که بلد نبودیم به دیگری یک دلار بدهد. حسابدار بی توجه به حرف مهندس سرش را برگرداند و به چرت زدن خود ادامه داد بعد از چند دقیقه مجددا" مهندس گفت بیا سوال کنیم اگر توبلد نبودی یک دلار بده و اگر من بلد نبودم پنج دلار میدهم ، حسابدار مجددا" بدون توجه سرش را برگرداند بعد از چند دقیقه مهندس گفت اگر تو بلد نبودی پنج دلار بده واگر من بلد نبودم پنجاه دلار میدهم ،حسابدار قبول کرد .
حسابدار به مهندس گفت اول شما شروع کن بعداز اینکه مهندس سوال پرسید حسابدار بدون فکر دست در جیبش کرد ویک پنج دلاری به اوداد سوال بعدی نوبت حسابدار بود پرسید :آن چیست که وقتی از کوه بالا می رود 3 پا دارد و از کوه که پایین می آید 4پا دارد؟
بعدا گفت هر وقت به جواب رسیدی مرا از خواب بیدار کن. مهندس پس از کمی فکر کردن لپ تاپ خود را روشن کرد و از طریق ماهواره در اینترنت کمی جست وجو کرد وبعد به هرکسی از دوستان که میشناخت زنگ زد ولی به نتیجه ای نرسید بعد از مدتی حسابدار را بیدار کرد وپنجاه دلار به اوداد ، حسابدار بعد از دریافت پول مجددا" خوابید مهندس که خیلی بی تاب بود جواب را بداند اورا از خواب بیدار کرد وگفت پس جوابش چه شد حسابدار هم بدون اینکه فکر کند دست در جیبش کرد ویک پنج دلاری دیگر به او داد.
فروتن : آمپول . . . برگرفته از وبلاگ استاد اسدی نسب ادامه مطلب ...
چهار نفر بودند بنامهای همه كس-یك كس-هر كس و هیچ كس
دوست ندارم مثله همه از خدا بخوام که توی زندگی هیچ غمی نباشه، چرا که شادیها در کنار غمهاست که معنا پیدا میکنه و زیبا میشه. تنها از خدا میخوام قدرتِ درکِ حضورش رو توی لحظه های زندگی به همه ی مخلوقاتش عطا کنه، که اون وقته که هیچ مشکلی توان شکستن ما رو نداره. سال نو با دیدِ نو به زندگی و فرصتی دوباره برای بهتر زیستن مبارک korosh kabir khodavanda dasthayam khalist va delam ghargh dar arezoha, ya be ghodrat bikaranat dastanam ra tavana gardan ya delam ra az arezohaye dast nayaftani khali kon. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها |
|||
|